ابن عباس گوید روزى رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نشسته بود که حسن (علیه‌السلام) آمد. رسول خدا وقتی حسن (علیهماالسلام) را دید گریست و سپس فرمود: «نزد من بیا نزد من بیا اى پسرم عزیز و کوچکم» و او را به خود نزدیک کرد تا بر زانوى راست خود نشانید و فرمود:

«أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِی وَ وُلْدِی وَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ قُرَّةُ عَیْنِی وَ ضِیَاءُ قَلْبِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ هُوَ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ إِنِّی لَمَّا نَظَرْتُ إِلَیْهِ تَذَکَّرْتُ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ الذُّلِّ بَعْدِی فَلَا یَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى یُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِکَ تَبْکِی الْمَلَائِکَةُ وَ السَّبْعُ‏ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ یَبْکِیهِ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الطَّیْرُ فِی جَوِّ السَّمَاءِ وَ الْحِیتَانُ فِی جَوْفِ الْمَاءِ فَمَنْ بَکَاهُ لَمْ تَعْمَ عَیْنُهُ یَوْمَ تَعْمَى الْعُیُونُ‏ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَیْهِ لَمْ یَحْزَنْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ وَ مَنْ زَارَهُ فِی بَقِیعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَام‏»[1]

حسن پسرم و فرزندم و پاره تنم و نور دیده‏ام و روشنى دلم و میوه قلبم است و او سید جوانان اهل بهشت و حجت خدا بر امت است؛ امرش امر من و سخنش سخن من است؛ هرکس او را پیروی کند از من است و هرکس او را نافرمانی کند از من نیست. وقتی او را دیدم اهانت‌هایی که پس از من دید به یادم آمد؛ اهانت به او تا آنجا ادامه می‌یابد که ظالمانه و از روی دشمنی او را با زهر خواهند کشت؛ در آن هنگام فرشتگان هفت آسمان به خاطر شهاتش خواهند گریست و همۀ موجودات حتی پرندۀ هوا و ماهیان دریا بر او خواهند گریست؛ چشم کسى که بر حسن (علیه‌السلام) بگرید، در روزى که چشم‌ها کور خواهند بود کور نباشد و هر که بر او محزون شود، در روزى که دل‌ها همه محزون خواهند بود، دلش محزون نباشد و هر که او را در بقیعش (محل دفنش) زیارت کند؛ بر صراط ثابت قدم میماند در روزى که همه قدم‌ها خواهند لرزید.

 

در این روایت، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اهانت‌هایی که به امام حسن علیه‌السلام شد را یادآور شدند و برای مظلومیت آن حضرت گریست.

یکی از اهانت‌هایی که به امام حسن علیه‌السلام شد در جریان صلح آن حضرت با معاویه (لعنه الله) بود.

امام حسن علیه‌السلام که به خاطر مصالحی از جمله نبود اعوان و انصار و به‌خاطر حفاظت از اسلام مجبور به صلح با معاویه البته در ضمن شروطی- شد، مورد ملامت و اهانت مسلمانان جاهل واقع شد.


برای اینکه بدانیم چه اهانت‌هایی به امام حسن علیه‌السلام شد، فقط به یک نمونۀ تاریخی اشاره می‌کنیم و آن اینکه ابن شهر آشوب در کتاب مناقب نقل کرده:

«أَنَّهُ لَمَّا صَالَحَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عُذِلَ وَ قِیلَ لَهُ یَا مُذِلَ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ وَ مُسَوِّدَ الْوُجُوهِ‏ فَقَالَ لَا تَعْذِلُونِّی فَإِنَّ فِیهَا مَصْلَحَة»[2]

هنگامى که امام حسن علیه‌السلام با معاویه صلح نمود، مورد ملامت قرار گرفت و به آن حضرت گفته می‌شد: «اى ذلیل‏ کنندۀ مؤمنین و ای سیاه‏ کنندۀ صورت ‏ها»! (نعوذبالله). آن بزرگوار هم در جواب می‌فرمود: «مرا سرزنش نکنید، زیرا در صلح که با معاویه انجام دادم صلاح و مصلحتى بود».



[1] الأمالی(شیخ صدوق ره)؛ ص 112 و 114 و 115

[2] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏4 ؛ ص36



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سفید و سیاه Herbs, Spices & Tea چاپ مرکزی متین آکدولگر گفتمان ولايت«سياسي . اعتقادي.فرهنگي» زبانِ استاد وبلاگ شخصی همایون سلحشور فرد نمایندگی فروش خدمات تعمیر کولر گازی اسپلیت در شیراز - عظیمی downloadnewmusic33.parsablog.com فروشگاه عینک آفتابی | ای فابنر